جلد دوم رمان دیانه با چند گام بلند سمت اتاق کار آقای کاظمی رفتم و بی هوا در و باز کردم. آقای کاظمی که انتظارم رو نداشت، هول کرد و سریع از پشت میز بلند شد. -سلام خانوم! …. چیزی شده؟! دست به سینه شدم. -این چه وضعه کاره …
ادامه نوشته »جلد دوم رمان دیانه با چند گام بلند سمت اتاق کار آقای کاظمی رفتم و بی هوا در و باز کردم. آقای کاظمی که انتظارم رو نداشت، هول کرد و سریع از پشت میز بلند شد. -سلام خانوم! …. چیزی شده؟! دست به سینه شدم. -این چه وضعه کاره …
ادامه نوشته »